ویژهنامهی «مربی» همزمان با بزرگداشت مربیان پرورشی دههی شصت توسط دفتر مطالعات جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجانشرقی منتشر شد.
در این ویژهنامه، تلاش شده است تا در قالب یادداشت، گفتگو، عکس و خاطره، بخشهایی از فعالیتهای گستردهی مربیان پرورشی دههی شصت بازخوانی شود. تنوع مطالب ویژهنامه به تناسب تنوع حوزههای فعالیت مربیان پرورشی چشماندازی نسبتاً کامل را پیش روی مخاطب قرار میدهد تا بتواند مزیتها و خصوصیات کار فرهنگی در مدارس آن دوره را دریابد.
در صفحات نخست ویژه نامه، بخشی از یک سخنرانی شهید رجایی در جمع مربیان امور تربیتی آورده شده که نشان از نگاه عمیق آن شهید به نهاد امور تربیتی دارد: «...بقال انقلابی تمام تلاشش در خودش خلاصه میشود. نانوای انقلابی، کارمند انقلابی، افسر انقلابی، اما «معلم انقلابی» اینطور نیست و معلم انقلابی باید معیارهای انقلاب را منتقل کند به نسلی که میخواهند در آینده انقلاب را ادامه دهند، این مسئولیت شما عزیزان به عنوان مربیان امور تربیتی است، مسئولیت سنگینی است. هر کس این مسئولیت را احساس کند و شانههایش را تکان میدهد، این بار را احساس کند، و با این مسئولیت عمل کند چنین عنصری و چنین نهادی نه فقط مورد تأیید دولت، نه فقط مورد تأیید ملت، نه فقط مورد تأیید امام، که مورد تأیید خدا است...»
«مشق خون» پروندهی ویژهایست برای سه مربی شهید پرورشی تبریز؛ شهید محمدرضا فرهمند، شهید علی سلماننژاد و شهید جعفر خلیلزاده، توسط همکاران و دانشآموزان خود معرفی شدهاند.
خانم سیما متکلم، از مربیان دههی شصتی، روایت جالبی از نحوهی جمعآوری کمک برای جبههها در مدارس دخترانه آورده و نوشته: «بچّهها از منزل خودشان، رنده و قابلمههای بزرگی میآوردند؛ هویچها و سیبهای خریده شده را رنده کرده و مربّا آماده میکردیم. گاهی اوقات این کارها تا ساعت 7 شب طول میکشید؛ امّا همه، چنان عاشقانه و مخلصانه دل به کار میدادیم که گذر زمان را متوجّه نبودیم. وقتی از دانشآموزان میخواستیم که به منزل برگردند و پیگیر تکالیف درسیشان شوند، در جوابمان میگفتند نیمههای شب برای خواندنِ درس وقت هست...»
«زنگ زدیم صدا و سیمای تبریز و گفتیم آقا ما سرودی داریم برای 29 بهمن. شما سرودی دارید که به مناسبت 29 بهمن پخش کنید؟ گفتند نه. گفتیم: ما آماده داریم. گفتند: گروه را بردارید بیاورید. بلافاصله به طرف صدا و سیما خرکت کردیم. سرود در استودیو ضبط شد و همان شب هم بلافاصله تا من برسم خانه پنج، شش باری پخش شد. کار به قدری سریع انجام شد که حتی من شعر را حفظ نبودم و متن سرود را زده بودم پشت یکی از بچههای گروه که در فیلم هم مشخص است. ترکیب گروه هم جالب بود. از بچه دبستانی گرفته تا دبیرستانی حضور داشتند در گروه». اینها بخشی از خاطرات «بهروز آوندیپور» مربی و تکخوان سرودهای امور تربیتی است. او میگوید: «با گروه سرود، خطشکنی کردیم».
در بخشی از خاطرات عزیز خدایی، طراح مسابقات فرهنگی میخوانیم: «مسابقهای هم طراحی کرده بودیم با عنوان «من چیستم». برای اینکه بچهها آشنا بشوند جزوات کوتاه شش صفحهای هم آماده کرده بودیم. تعریف را میگفتیم و از بچهها میپرسیدیم که شما بگویید منظور ما چه چیزی است. و یا در «من کیستم» خصوصیات شخصیتهایی را که دلمان میخواست معرفی کنیم، مانند آیتالله شهید قاضی، را بیان میکردیم و شرکتکننده باید جواب میداد که منظور کیست. مسابقات «چیستم»، «کیستم»، «کجایم» را حتی همراه با حاج آقای قدوسی به صدا و سیما رفتیم و آنجا هم اجرا کردیم».
تئاتر، پای ثابت برنامههای مدارس دههی شصت بوده. محمدتقی خادم حسینی از مربیانی است که در زمینهی تئاتر دانشآموزی فعال بوده؛ «در «دبیرستان والفجر» با بچهها نمایشنامهای نوشتیم و نقشها انتخاب شد و تمرینات را آغاز کردیم. امکانات زیادی نداشتیم البته؛ به دنبال امکانات زیاد هم نبودیم؛ اگر الآن دوباره به همان روزها برگردم، باز دنبال همان شیوه میروم. هنر این است که از کمترین امکانات بهترین استفاده را بشود کرد، نه اینکه پولهای کلان صرف کنیم و نتیجه چیزی نباشد. ما در نوشتن نمایشنامه، امکاناتمان را در نظر میگرفتیم و متنی نمینوشتیم که امکانات اجرایش را نداشته باشیم. دانشآموزان با همان لباسهای خودشان بازی میکردند. گریمورمان هم «آقای نصیریان» دبیر هنر مدرسه بود. ایشان تخصّص داشتند در نقاشی، و به هر حال گریم هم رابطهی نزدیکی با نقاشی دارد. نقاشی چهره هم زیاد کار کرده بود و به حالات چهره آشنا بود. نقش اول را «آقای لاهیجانی» بازی میکرد...»
عباسعلی اسدی، معاون اسبق معاون اسبق پرورشی آموزش و پرورش آذربایجانشرقی، نگاه طرفداران انحلال امور تربیتی را نقد کرده و گفته: «بانیان انحلال امور تربیتی، ارادهی باطل کردند از سخن حقی که میگفتند. چون همهی کارهای تربیتی را نمیشود از معلم دروس دیگر انتظار داشت. آیا مثلاً میشود به معلم شیمی گفت بیا گروه سرود هم تشکیل بده؟ یا گروه نمایش راه بینداز؟ یا کارگاه قصهنویسی و داستان برگزار کن؟! معلوم است که نمیشود. امور تربیتی برای این کارهای خاص بود. آقایان با انحلال امور تربیتی، نقض غرض کردند.»
«دست تودهایها رو شد»، «روز خواستگاری هم دنبال کار بودم»، «در یک سال 150 دانشآموز عازم جبهه شدند»، «اوزلرینه دوکان بازار آچیبلار»، «مرثیهای برای اورکتهای کردهای» و... عناوین دیگریست که در فهرست ویژهنامهی «مربی» به چشم میخورد.